نوجوانی ،دوره طغیان وبی اعتمادی
عوامل موثر در رفع مسائل و مشکلات نوجوانی
1- پشت سرگذاشتن دوران کودکی، تبدیل شدن به یک فرد بالغ و از دست دادن حمایتهای بیقید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون هیچ زحمت و دردسری همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد میکند و جنگ روانی عمیقی در ذهن نوجوان به وجود میآید.
2- برای کسب استقلال، نوجوان علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین طغیان میکند و به خاطر این که به خود و دیگران ثابت کند که بزرگ شده و واقعا مستقل است، گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان میدهد، درگیریهایی ایجاد مینماید و دست به اعمالی میزند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره میکند. مثلا بگو مگو کرده، بحث و مجادله طولانی با والدین انجام میدهد، برخلاف خواست والدین دیر به خانه میآید، از انجام تکالیف درسی خودداری میکند، سیگار میکشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه بزند.
3- عدم اطمینان نسبت به بزرگسالانی که تاکنون به عنوان الگوی همانندسازی بودند و از رفتار و کردارشان تقلید میشد، با شروع دوره ی نوجوانی در نوجوان ایجاد میگردد و در این مرحله نوجوان به گفتههای بزرگسالان و به خصوص والدین اعتماد ندارد و این خود ممکن است موجب به وجود آمدن یک احساس «دوسوگرایی عاطفی» در وی گردد؛ چون هم باید آنها را دوست داشت، به آنها نزدیک شد، از آنها الگو برداری نمود و همانند آنها شد و هم باید از آنان به عنوان تصاویر قدرت (دشمن) دور شد و به آنها اعتماد ننمود.
4- یکی از مسائل مهمی که نوجوان با آن روبرو میشود مساله ی تشکیل هویت فردی اوست، و این بدان معنی است که سوالهای متعددی درباره ی مفهوم زندگی و نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ، و به طور کلی سوالهای نظیر «من کیستم» و «به کجا میروم» ذهن او را به خود مشغول مینماید که باید به آنها پاسخ دهد.
جستجوی هویت شخصی متضمن این است که نوجوان تشخیص دهد ، برای او چه چیزهایی مهم و چه کارهایی ارزشمند است و نیز متضمن تنظیم معیارهایی است که وی براساس آنها بتواند رفتار خود و دیگران را هدایت و ارزیابی کند. در این مرحله افراد باید نقش جنسی خود را نیز تعیین نمایند؛ به خصوص دختران باید درباره ی چگونگی مفهومی که از «زن بودن» پیدا میکنند تصمیم بگیرند. ازدواج نمودن، مسوولیتهای زندگی را پذیرفتن، بچهدار شدن، مادر شدن با همه آن مشقتها و گرفتاریها!!
لذا نوجوان همه ی خاطرههایی را که از کارهای مادر، مشکلات، رنجها و شادیهای او دارد به یاد میآورد که گاه سبب ناراحتی، اضطراب، پریشان خاطری و افسردگی و گاه باعث خوشحالی او میگردد.
احساس هویت شخصی در نوجوانان کم کم براساس همانندسازیهای مختلف گذشته آنها تکوین مییابد. ارزشها و معیارهای اخلاقی دوران کودکی تا حدود زیادی همانند والدین میباشد، با ورود به دوران نوجوانی، ارزشهای گروه همسالان و همچنین ارزیابیهای معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است که برای نوجوان اهمیت دارد. نوجوانان از راه جمعبندی این ارزشها و ارزیابیها سعی میکنند تصویر یکپارچهای از خود به دست آورند. هر اندازه ارزشهایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز میشود، با ارزشهای والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشند، به همان نسبت کار هویتیابی نوجوان آسانتر پیش میرود.
هر گاه نظریهها و ارزشهای والدین به میزان قابل توجهی با عقاید و ارزشهای دوستان، همسالان و سایر افراد مهم در زندگی نوجوان، متفاوت باشد و نوجوان هر از چند گاهی دیدگاههای دستهای را بپذیرد و عمل نماید و خود نیز نداند که کدامیک از این دیدگاهها با ارزشها و معیارهای او تطبیق میکند، کار هویتیابی برایش دشوار و طولانی میگردد و چون نمیتواند هویتی واحد برای خود کسب نماید، احتمالا دچار بحران هویت میشود، و نقشهای متفاوتی را در جامعه ایفا میکند که خود عامل تعارض، اضطراب و سردرگمیاش میگردد.
دختر دانشجویی اظهار میدارد:
«در خانوادهام رفتارهایم لوس و بچگانه است، بین اقوام و فامیلهایم بیبند و بارم، زیرا که بر اکثر افراد خانواده مادرم فرهنگ غربی حاکم است و آنها از من انتظار دارند که مثل آنها باشم، در دانشکده بسیار مقرراتی و درسخوان هستم و به عنوان یک دانشجوی خوب معروفم، بین دوستانم شدیدا مذهبی هستم و در فعالیتهای مذهبی شرکت میکنم، به راستی من کیستم؟»
برخی از جوانان در تلاش برای کسب هویت شخصی پس از یک دوره آزمایش و کندوکاو درونی، متعهدانه به هدفی در زندگی دل میبندند و در راه نیل به آن گام برمیدارند و برخی دیگر در بحران هویت دست و پا زده و در نهایت هویتی انحرافی بر میگزینند، هویتی که مغایر با ارزشهای جامعهای است که در آن زندگی میکنند و این خود زمینهساز بسیاری از مسائل و مشکلات آتی آنها خواهد شد.
5- رشد ونمو غدد داخلی و ترشحات هورمونهای جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی میدهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر همجنس در او ایجاد میگردد و از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است.
تمایل جنسی در دوره بلوغ با خصوصیات اساسی یک غریزه ظاهر میشود، به عبارت دیگر به صورت نیروی محرکی است که ناخودآگاه متوجه جهت معینی میباشد.
جوان تازه بالغ نیاز جدید و مبهم و تمایلات قوی و نامعلومی را احساس میکند که او را از جلدش خارج میسازد و به سوی جنس مخالف میکشاند. رفتار او کج و معوج میشود و موجب شگفتی اطرافیان و تعجب بیشتر خودش میگردد. جهشهای شدید محبت، عقبنشینیهای توضیحناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته میسازد، از خصوصیات این سن هستند، پس کار غریزه ی جنسی کاملا زیرزمینی است و جهتیابی آن با کورمالی انجام میگیرد و در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد میکند، چنانکه گویی نیرویی در آنها تاثیر مینماید و آنها را به سوی مقصدی که به زحمت میبینند سوق میدهد.
6- نقایص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، درگیریها و نزاعهای پدر و مادر با یکدیگر و یا با فرزندان، محرومیتهای شدید مالی، کنترل بیش از حد والدین و مراقبتهای افراطی و یا برعکس آزاد گذاشتن بیش از حد و رها کردن نوجوان به حال خود نیز مسائل و مشکلاتی را برای وی ایجاد خواهد کرد.
7- اوضاع و احوال اقتصادی- اجتماعی و بیثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات تفریح و سرگرمی نیز از عوامل مشکلزا خواهند بود.
http://www.forum.niksalehi.com/showthread.php?t=49948&goto=nextoldest
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
حرف حساب نوجوان چیه ؟
1- بلوغ یک دوره ی بحرانی است که طی آن تغییرات زیادی را تجربه میکنم. بسیاری از رفتارهای من برای سالهای نوجوانی طبیعی است. اگر شما بتوانید این واقعیتها را درک کنید و برخوردی متناسب با سنی که دارم با من داشته باشید، با موفقیت خواهم توانست این مرحله ی بحرانی را سپری کنم.
2- من در حال تغییر هستم و نباید مرا یک کودک به شمار آورد. من در حال بالغ شدن هستم و شما باید برخوردی را که در دوران کودکی با من داشتید، تغییر دهید. سعی کنید همان گونه که با دوستان خود و سایر افراد بالغ رفتار میکنید، با من برخورد نمایید.
3- مخالفت، سماجت، یکدندگی، سرکشی و علاقه به استقلال، قسمتهایی از وضعیت طبیعی یک نوجوان هستند .اگر در زمینه ای با شما مخالفت کردم ، ناراحت نشوید. بیش از اینکه درباره محتوای نظرم نگران شوید، در مورد نحوه ی ابراز داشتن آن نگران باشید.
4- اگر بخواهم به حرفها و نصایح تکراری شما گوش دهم، میتوانم آنها را ضبط کنم تا شما نیازی به تکرار آن نصایح نداشته باشید. بنابراین، از پند دادن و طرح پرسشهای تکراری خودداری کنید، در غیر این صورت سخنان شما را از این گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون خواهم کرد.
5- من اغلب فکر میکنم که شما قدیمی هستید و در دورههای گذشته زندگی میکنید. من دیگر از شنیدن عباراتی مثل «زمانی که به سن تو بودم» خسته شدهام. شما چطور میتوانید مرا درک کنید؟
6- اگر با شما زیاد صبحت نکردم یا مانند دوران کودکیام به شما وابسته نبودم، نگران و ناراحت نشوید زیرا این رفتارها در سنین بلوغ طبیعی است.
7- چنین به نظر میرسد که از قدرت هوشی شما کاسته شده و دیرتر به مسائل پی میبرید. شما چطور و از کجا میدانید که وظیفه ی من چیست؟ چطور میتوانم به نصیحتها، راهنماییها و پیشنهادهای شما عمل کنم؟ مرا تحمل کنید. در عرض چند سال، چیزهای بسیاری را در برخورد با من خواهید آموخت.
8- هر چه قدرت هوشی شما تحلیل میرود، حافظه و دانش من نیرومندتر شده و افزایش مییابد. من تقریباً یک نابغه هستم و از همه چیز اطلاع دارم. فقط دوستان و نوجوانان دیگر ممکن است از من با هوشتر باشند.
9- ترجیح میدهم کارهایم را به کمک دوستانم انجام دهم تا به کمک شما یا سایر اعضای خانواده. اگر دعوت شما را برای رفتن به میهمانی رد کردم یا علاقهای نداشتم با شما باشم، ناراحت نشوید.
10- همچون دوستان خودتان با من رفتار کنید تا دوست شما شوم. به یاد داشته باشید که من از یک انگاره و الگو، بیش از یک انتقاد آموزش میبینم.
11- ممکن است ما مثل گذشته نتوانیم با هم صحبت کنیم زیرا کارهای من زیاد شده است. یا با دوستانم هستم یا با تلفن صحبت میکنم و یا در اتاقم به سر میبرم. به همین دلیل است که بیشتر صحبتهای ما در مورد اشتباهات من و اینکه چه کار باید بکنم و چه کار نباید بکنم، مطرح میشود. بیشتر بحثهای شما یک سخنرانی است که طی آن سعی دارید چیزی به من بیاموزید یا به نکتهای اشاره کنید (ارزش تحصیلات، معنی و مفهوم مسئولیت و...) بگذارید فقط برای صحبت کردن با هم حرف بزنیم، درباره موفقیتها، دلبستگیها، و فعالیتهایم.
12- گاهی اوقات کوچکترین کار شما مرا ناراحت میکند، حتی پرسش سادهای مثل «خوشگذشت؟» ممکن است باعث شود که جواب سربالا به شما بدهم. زیاد ناراحت نشوید چون بیتردید ناراحتی من از جای دیگری است و میخواهم آن را بر سر شما خالی کنم. بیحوصله بودن برای سن من طبیعی است.
13- گاهی اوقات این طور به نظر میرسد که من تقدّم و تأخر کارها را فراموش میکنم؛ فعالیتهایی مثل صحبت کردن با تلفن، بیرون رفتن برای تفریح، خوشگذرانی، ورزش و... برای من بسیار مهمتر از انجام کارهایی مثل تکلیفهای درسی و وظایف منزل هستند. من تنبل نیستم ولی چون کارهای دیگری دارم نمیتوانم به کارهای بیاهمیت بپردازم.
14- شما حافظه خود را از دست دادهاید و به یاد ندارید که احساسات یک نوجوان چگونه است. یک نصیحت را بارها تکرار میکنید، گویی پیشتر آنها را به من نگفتهاید. شما فراموش میکنید که بیست بار به من گفتهاید «اتاقت را تمیز کن» یا «آیا درست را خواندهای؟» آشپزی کردن از یادتان رفته است و غذاهای خوشمزه درست نمیکنید.
15- اگر کاری را از من خواستید و من در حال انجام آن غرغر کردم، ناراحت نشوید زیرا راضی به انجام آن کار نیستم و از این طریق آتش خشم خود را خاموش میکنم.
16- هیچگاه به زور مرا به انجام کاری ناگزیز نسازید زیرا من خواهم آموخت که زور حرف اول را میزند. این کار باعث افزایش مقاومت، لجاجت و یکدنگی در من خواهد شد. میخواهم مثل یک فرد بالغ با من رفتار کنید.
17- اگر چه انتظار دارم مثل افراد بالغ با من برخورد کنید، ولی گاهی خودم مثل بچهها رفتار میکنم. به جای تاکید بر رفتار بچهگانه ی من، کاری کنید که احساس مسئولیت و آزادی و استقلال در من تقویت شود.
18- از جنگ و دعوا با من دوری کنید زیرا هر جنگی برنده و بازندهای دارد. تا زمانی که بچه بودم همیشه شما برنده میشدید ولی حالا دیگر چنین نیست. سعی کنید انتظارات خود و نوع مجازاتها را برای من مشخص سازید و در اجرای آن آرامش خود را حفظ کنید. تلاش کنید تا با هم سازش کنیم زیرا در این حالت هر دو برنده خواهیم بود.
19- هیچگاه نسبت به حرفهای من واکنش شتابزده و سخت نشان ندهید زیرا بیشتر اوقات فقط برای آغاز گفتوگو با شما چیزهایی به زبان میآورم.
20- من به تشویق و درک متقابل و توجه مثبت از سوی شما به شدت نیاز دارم و چون خودم به تنهایی قادر به تأمین این کارها نیستم، به شما تکیه میکنم.
http://www.forum.niksalehi.com/showthread.php?t=49949&goto=nextoldest
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
والدین و بحران نوجوانی فرزندان ( قسمت اول )
والدینم حرف مرا نمی فهمند!
زمانی كه به شكوه های نوجوانان گوش می كنیم ، مسائلی را می شنویم كه مصداق این شعر مولوی است:
هر كسی از ظن خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من
نوجوانان از این كه والدین از دریچه چشم خود به مسائل آنها نگاه می كنند و خودشان را به جای آنها نمی گذارند ، شكوه دارند . آنها فكر می كنند پدران و مادرانی كه قادر به فهم و درك نوجوانان خود باشند خیلی كم هستند . البته مسئله عدم تفاهم یك معضل همه گیر بوده و همه اقشار جامعه و حتی جوامع جهانی به نوعی با آن درگیرند.
نگاهی به دوره نوجوانی
نوجوانی حد فاصل میان كودكی و بزرگسالی است. حدود و طول مدت آن چندان مشخص نیست و در افراد و جوامع گوناگون متغیر می باشد به طور كلی می توان گفت دوره نوجوانی از 12 تا تقریباً 18 الی 21 سالگی به درازا می كشد.
روان شناسان از دوران نوجوانی به عنوان دوران برزخی یاد می كنند. نوجوانان نه كودك هستند نه بزرگسال ، نه در میان كودكان راحت و پذیرفته شده هستند و نه در ارتباط با بزرگسالان . هورمون های بدن آنها شروع به فعالیت كرده اند ، اما از لحاظ قانونی و اقتصادی وابسته به دیگران هستند و نمی توانند برای خودشان تصمیمی بگیرند ، آنها می خواهند كسی باشند ، ولی به دلایلی نمی توانند.
عدم تفاهم نوجوانان با والدین به دلیل شرایط خاص آنها ( تغییرات فیزیولوژیك ، تغییرات غریزی ، تغییرات عاطفی ، اجتماعی ، شناختی و ...... ) بیشتر به مثابه یك دوره انقلابی و بحرانی بروز می كند . بسیاری از مشكلات خانواده و نوجوان و روابط آنها از عدم درك نادرست نشات می گیرد. مهمترین مشكل ارتباطی والدین و نوجوانان سوء تفاهم است. تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلاف ها و پیامدهای ناشی از آن می شود . البته نباید تصور كرد كه پایه اختلافات ، همواره ناشی از سوء نیت طرفین یا یكی از آنهاست ، بلكه در اكثر موارد ناشی از این واقعیت است كه هر یك از آنها مسئله را به نحو متفاوتی می بینند.
شناسایی مشكل
اختلاف میان والدین و نوجوانان همیشه وجود داشته ولی مهم این است كه هر دو طرف حاضر شوند درباره مشكلاتشان به نحو صحیح و سازنده ای گفتگو كنند. در جایی كه نوجوانان محبت والدین را لوس بازی ، و مهربانی و احوالپرسی آنان را مداخله بی جا می شمارند ، مسئله به این صورت مطرح می شود كه چرا آنها اینگونه قضاوت می كنند؟ اگر فرزندان محبت و اظهارنظرهای ما را نوعی دیگر تلقی كنند و ما مراحل نوجوانی آنها را با سوءتعبیر برداشت كنیم ، آن وقت چگونه می توان رابطه درستی با آنها برقرار كرد؟
تحقیقات چه می گویند؟
كشفیات "آرون بك" و همكاران او تحولی شگرف در روان شناسی و كاربرد آن در عرصه درمان و حل مشكلات ناشی از عدم تفاهم پدید آورده است. پروفسور آرون بك از روشهای متعارف روان پزشكی و دارو درمانی آغاز كرد و به "شناخت درمانی" رسید. بدین ترتیب او پایه گذار و مبتكر مكتبی است كه چشم اندازی روشن و امید بخش ترسیم كرده است .
با شناخت درمانی می توانیم از خطاهای شناخت رهایی یافته و مطالب را آن گونه كه هستند ببینیم و با شناخت و اندیشه درست به رفتار و برخورد صحیح برسیم. شناخت درمانی به ما درست اندیشیدن و درست شناختن را یاد می دهد و در واقع یك منطق است.
مسئله دیگر در شناخت درمانی توجه به اندیشه های مثبت و روان است . اندیشه های اتوماتیك ، اندیشه هایی هستند كه بر خلاف عقل ، منطق و اراده به ذهن ما خطور می كنند و سرعت آنها به قدری است كه همیشه عقل و منطق از آنها عقب می مانند. اندیشه های اتوماتیك را ویروس های تفاهم نیز نامیده اند .
همه مصیبت ها و مشكلات زندگی تحت تأثیر اندیشه نادرست و ناسالم است. ما امور را آن گونه كه هستند نمی بینیم بلكه این ذهنیت ماست كه به آن امور ، عینیت كاه یا كوه را می دهد. اندیشه اگر بازنگری و دوباره سنجی نشود ، به جای حل مشكل و رشد ، باعث ایستایی و ركود می شود. فردی كه در گیر زندگی ناخوشایند است تحت ستم و اسارت افكار نسنجیده ، غیر منطقی و منفی است. "شناخت درمانگرها" می گویند ما آن گونه كه فكر می كنیم ، احساس و رفتار می كنیم. برای عملی كردن روش های شناخت درمانی ، شخص باید بتواند ارتباط خود را با مشكلاتش درك كند . یعنی علل و عوامل مشكلات را در خارج از خود جستجو كند و عوامل بیرونی و دیگران را باعث پریشانی و نابسامانی خود بداند.
راه حل هایی برای والدین
خوب گوش كردن به حرف های یكدیگر و ارزیابی كردن مسائل ، از زوایای گوناگون به جای گله و شكایت و درخواست و پیشنهاد كردن ، به طور كلی جهت حل مشكلات كمك شایان توجهی می كند.
تحقیقات در دانشگاه هاروارد نشان می دهد به جای حمله به شخصیت نوجوان باید مسئله را مورد توجه قرار داد . اگر عصبانی شـُدید آن چه را كه می بینید وصف كنید ، احساساتتان را بروز دهید و به كاری كه باید انجام شود اشاره كنید و سعی كنید تا جایی كه ممكن است از حمله شخصی خودداری ، و با آنها صریح صحبت كنید .
سعی كنید نه فقط از دید خودتان بلكه از دید نوجوان هم مسئله را ببینید و با كاربرد شیوه های مختلف گفتاری و رفتاری كلید قفل طرف مقابل را به دست آورید. كارهایی را كه قبلاً از انجامش خودداری می كردید انجام دهید . در مورد مسائلی كه قبلاً صحبت نمی كردید ، صحبت كنید . به طور كلی تك بعدی و مطلق زده نباشید. روبرو شدن با جبر انعطاف داشته باشید . رفتاری را كه در شرایط قبلی از آن نتیجه نگرفته اید تكرار نكنید.
كاربرد واكنش سنجیده و گفتن " شاید حق با تو بود " و آرام كردن نوجوان و تسلط داشتن بر خود در زمانی كه او عصبانی است ، از ضروریات برخورد مثبت می باشد.
همانند سازی ، دیدن دنیا از دریچه چشم نوجوان و همگام شدن با او ، به عبارت دیگر درك احساسات و همدردی و تأیید احساسات به جای موعظه ، به مراتب بهتر است . سعی كنید حساسیت ها و نیازها و بافت روانی طرف مقابل را بشناسید؛ زیرا عدم توجه و سخت گیری باعث ركود می شود.
سعی كنید از چهارچوب سرزنش بیرون آمده و به جای آن خود را در چارچوب حل مسئله قرار دهید. انداختن تقصیرها به گردن همدیگر مشكل را حل نخواهد كرد. هر نوجوان باید در برخورد با بحرانهای زندگی راهی پیدا كند.
نوجوان رفتارهای ضد و نقیضی دارد كه اگر در هر سن و سال دیگری غیر طبیعی قلمداد شود ، در دوران بلوغ طبیعی است و باید سیر طبیعی خود را پشت سر بگذارد. نوجوان تمایل دارد مورد اطمینان والدین باشد و از این كه با او مثل یك شیء برخورد شود بیزار است و تنها خواسته اش پذیرش بی قید و شرط است .
سؤالاتی نظیر "تو را چه می شود؟ چرا آرام نمی گیری ، چه چیزی در جلدت رفته" ، بی فایده است. اینها سؤالات بی جوابی هستند كه حتی اگر هم او جوابشان را می دانست باز نمی توانست جواب بگوید. "نیاز به تنهایی" نوجوان باید مورد تأیید قرار گیرد و به آن احترام گذاشته شود ، و از دخالت های بی جا در كار آنها خودداری شود ، والدین باید قبول كنند كه آنها بزرگ شده اند و در این دوران نیاز به استقلال دارند.
ادامه دارد...
در قسمت بعد ادامه ی مطلب را با پرداختن به مسئله توجه به تفاوت های فردی و نتیجه گیری پی می گیریم
http://www.daneshsara.net/family/47-younker/558-1388-05-12-16-28-43.html
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
والدین و بحران نوجوانی فرزندان ( قسمت دوم )
چگونه به فرزندمان كمك كنیم تا بحران نوجوانی را پشت سر گذارد؟
در قسمت قبل به شناسایی مشكل نوجوانان و والدین آنها و ارائه راهكارهایی در این زمینه پرداختیم . اینك در ادامه می خوانیم... توجه به تفاوت های فردی
تئوری دیگری كه در مشاوره در مورد مشكلات ارتباطی انسانها از جمله نوجوانان تاثیرات بسزایی گذاشته است تئوری تحلیل رفتار متقابل "اریك برن" است . وی معتقد است كه در شخصیت انسان سه جنبه وجود دارد . والد – كودك – بالغ . این سه شخصیت در انسان بین تولد تا پنج سالگی شكل می گیرد .
-والد ضبط رویدادهای خارجی است ( عوامل بیرونی ) كه بدون سؤال حتی با زور بین تولد تا پنج سالگی در مغز شخص تولید می شود . ( مفهوم آموخته شده زندگی ) در جنبه والد شخصیت انسان ، تمام پندارها ، اخطارها ، قوانین و مقرراتی كه بچه از پدر و مادر خود شنیده و در رفتار آنها دیده ، محفوظ است. امر و نهی ، محبت ها ، نوازش ها ، خنده ها ، اخطارها ، هشدارها یا صحبت هایی از قبیل "هرگز دروغ نگو" ، "مردم همیشه انسان را از روی دوستانش قضاوت می كنند" ، "اسراف گناه است" و غیره .
-كودك ضبط رویدادهای درونی است و یا به عبارت دیگر پاسخ یا عكس العمل او نسبت به آن چیزهایی است كه می بیند و می شنود . مثلاً احساسی كه از روی ترس مادر و پدر در طفل ایجاد می شود ( مفهوم احساس شده زندگی ).
-و اما حدود ده ماهگی "بالغ" در انسان شروع به رشد می كند .بالغضبط اطلاعاتی است كه از راه تحقیق و سنجش و تجربه به دست آمده است ( مفهوم اندیشیده شده زندگی ) . از طریق بالغ است كه انسان كوچك می تواند فرق زندگی را آن گونه كه به او یاد داده شده ( والد ) ، احساس كرده ( كودك ) و بالاخره آن گونه كه خودش استنباط كرده است ( بالغ ) متوجه شود. قدرت بالغ نیز اول در خویشتن داری نشان داده می شود .
احساسات برانگیخته شده انسان علامت آن است كه كودك درون انسان بیدار شده و بنابراین اولین قدم برای تقویت بالغ ، آن است كه به علائم والد و كودك حساسیت بیشتری داشته باشیم . این اولین گام برای خوب عمل كردن بالغ است.
در بسیاری از موارد همگام با نوجوانان ، در بزرگسالان شخصیت كودك در فعالیت می باشد. بنابراین چه بسا روابط پدر و مادران با فرزندان و دیگران ، كودكانه باشد ؛ یعنی با آنها احساسی رفتار كنیم و كودك وجودمان را با كودك وجود فرزندانمان درآویزیم ، عملی كه به هیچ وجه نتیجه ای نخواهد داشت.
در دوران بلوغ ، شخصیت نوجوان بی نهایت قابل تحریك است.
باید نوجوان را طی سالیان دراز با تمرین ها و آموزش و تصمیم گیری های كوچك و اتخاذ مسئولیت اخلاقی برای تصمیماتش آماده ساخت . نوجوان باید هدف و مقصد داشته باشد . اگر طی سالیان دراز پدر و مادر سعی كرده باشند و نوجوان را با واقعیت ها ، ارزش ها ، اهمیت مردم و ارزش خودش آشنا كرده باشند ، در آن وقت می توان به بالغ نوجوان اعتماد كرد. او در چهارده سالگی در كامپیوتر ذهنش به اندازه كافی اطلاعات دارد تا بتواند با آن ، عواقب بسیاری از اعمال خود را بسنجد . اعتماد به نوجوان راه سازنده ای است كه پدر و مادر می توانند برای مقابله با انواع و اقسام مسائل برهم زننده كه یك جوان در حال بلوغ می تواند به خانه بیاورد از آن استفاده كنند . به عبارتی استفاده از تمام شیوه ها در جای درستش و به شكل درست آن توصیه می شود . ( حس زمانی و مكانی )
انسان هر قدر بیشتر درباره كودك و والد خود بداند بهتر می تواند آنها را از بالغ جدا كند و به همان اندازه بالغ او مستقل تر ، خودكفاتر و نیرومندتر خواهد شد. وقتی كسی قادر است بگوید این كودك من است ، یا این والد من است در حقیقت دارد با بالغ خود حرف می زند . در اثر همین سؤال كردنها انسان خودش را به سوی بالغ سوق می دهد . در یك موقعیت فشار و ناراحتی ، همین كه انسان بپرسد " این كیست كه در من عمل می كند" ، خود تسكینی است.
كودك درون خود را بشناسید و آسیب پذیری های آن ، ترسهایش و راه های اصلی ابراز این احساسها را ملاحظه كنید. والد درون خود را بشناسید و متوجه احكام
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :